جغد

ساخت وبلاگ
حدود شیش سالی میشه که با صمیمی ترین دوستم رابطه امو بخاطر هزار تا دلیل قطع کردم  این وسط دانشگاهم بهونه خوبی بود برای کنار اومدن با این موضوع  گاهی میدیدمش تو خیابون تو بعضی مهمونیا تو عروسیم تو عروسیش  دوسالی میشه که کلا ندیدمش نه زنگی ن حرفی.. چون همسایه مامانم ایناس  مامانم بهم گفت حامله اس  چقدر دلم سوخت واسه رفاقتی که میتونست خوب باشه ولی نشد چ روزایی داشتیم چقد آینده خوب چیده بودیم که همش خراب شد  حالا اونقدر دور شده بودیم که اتفاق ب این مهمی تو زندگیشو مامانم بهم خبر داد  از وقتی رابطمون تموم شد شبی نیست که خوابشو نبینم  توی خوابم هم همیشه بعد از مدتها دیدمش و خوشحالیم مثل قبلا و توی خواب خودمو سرزنش میکنم که چرا باهاش حرف نمیزنم  اما صبح که بیدار میشم و یادم میاد هیچ میل و رغبتی ندارم واسه حرف زدن باهاش و بی خیال میشم  همه یه این خوابا و دلتنگیا سرسوزن منو پشیمون نمیکنه از تموم شدن اون دوستی و تلاشی نکردن واسه درست شدنش و خوشحالم که تو زندگیم تونستم یه آدم تنگ نظر و سراسر انرژی منفی رو از زندگیم خط بزنم آخر این ماه نی نی اش میاد از روی پروفایلش فهمیدم دختره  قدمش خیر باشه فقط خدایا دیگه تو خوابم نیارش اون سرزنش خودم تو خوابو دوست ندارم .... دیروز انقدر درد کشیدم که فقط چشمامو میبستم تا خوابم ببره و از دردام چیزی نفهمم  شب که شد خوابم نمیبرد به شوهرجان نگاه میکردم و همه خوب جغد...
ما را در سایت جغد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0sedayesokoot0013 بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 16:47